ماجراهای من :)

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است
Narges  Banoo
Narges Banoo پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۴:۱۴ ب.ظ

روز دختر

قبل اینکه روز پسر رسمی بشه هر وقت روز دختر میشد یه عده پسرایی بودن که تا ابعاد مختلف حسادتشون نشون نمی دادن و کلی مظلوم‌بازی نمی کردن ول کن نبودن😂

حالا درسته شماها پسرین در آینده قراره انقدر زحمت بکشین که جونتون درآد 

ولی یک دختر در تموم عرصه های زندگیتون نقش داره 

من خودم به شخصه الان محصول ازدواج عاشقانه ننه بابامم😂

یک مسئولیت دیگه هم که دارم انجام وظایف خواهرانه اس (با کوثر)❤🤣

در آینده ها همسر یک دالقوز میشم و در آینده ترش مادر میشم و یک نرگس جوان تر شروع میکنه به تغذیه کردن از مغز اون دالقوز کور!

پس حسودی کردن به روز دختر کاملا حس بیخودیه چون دخترا همه جا هستن مشکلی دارید بگید روناک حلش میکنه😁🙏🏻

روز دخترای گل از جمله خودم بسیار بسیار مبارک باد.😎

گلی  ..... گلی  ..... شاگرد خیاط گلی  .....
Last Comments :
Narges  Banoo
Narges Banoo دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۱۴ ب.ظ

فنایی عظیم

ینی امروز شاخ درآوردم امروز!

بعد امتحان دینی که گروهی گرفت دیدم فاطمه یطوریه نگو اینم با ستایش نمی سازه😂

چرا؟ چون که گفته فاطمه جوری میشینه من جا نمیشم!!!

برگه هارو که دادیم فاطمه بیخ گوش من بود گف فک کرده کیه دختره چندش

ینی من همینجوری بودم😐😐😐

این دیگه سرچی با اون نمی سازه؟

بعد اومدیم تو حیاط گف که واسش تعریف کرده:

- من با نرگس قهرم وحشی بازی درآورده دست منو کشیده زانوم خاکی شده عقده ای...

من خندم گرفته بود که این ماجرارو واسه همه تعریف میکنه🤣🤣🤣🤣🤣🤣

تعریف کنه هم برای من ارزشی نداره

بعد سر همین قهر که نه کلا رابطمو به حداقل رسوندم باهاش ینی حرفیم بزنیم فقط و فقط دو یا سه کلمه من جای الناز میشینم فاطمه جای ستایش

بعد کل غرغراش گف: میری سر جای خودت میشینی من نمیتونم

زنگ آخرم اومدن برای گرفتن گوشی که از سپیده گوشی گرفتن و هانیه تو کفشش جا کرد

شانس هانیه همون لحظه معاون گف خانوم فلانی جوراباشونو نگا کنین!

ولی پیدا نکردن

نصف زنگ به همین گوشی پیدا کردن رفت اول زنگم پنکه آوردم رفتم میزان جلو نشستم ولی هیچی از درس نفهمیدم😂

یه چیزی ام از زنگ اول دیدم که نازنین کتاب ریاضیشو گذاشت زیرش نشست روش😐

اون بسم ا..نداره؟

صلوات نداره؟

میگم بیا بشین رو میز جلویی که میزش سالمه میگه حال ندارم...

اعتقادا رفته بر باد

_______________

پ‌ن: پختیم...از...گرماااا گرمه گرمممم آی نید کولر فوری!

گلی  .....
Last Comments :
Narges  Banoo
Narges Banoo دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۲۸ ب.ظ

زود اما دیر...

این روزا به شدت دلم اعلام پایان امتحانات و هوای گرم خرداد و ایضا کولر روشن رو می خواد

واقعا دیگه بر نمی تابم که چرا هی تعطیل میشیم هی میریم مدرسه بابا بسه دیگهههه

خدارو صد هزار مرتبه شکر فقط دوازدهم مونده و وقتی نگاه می کنم که دوازده سال هی رفتم مدرسه اومدم غر زدم گریه کردم خندیدم و...

دلم عجیب تنگ میشه:)

تنگ روزایی که خسته از مدرسه میام

تنگ شبایی که با عذاب وجدان امتحان نخونده می خوابم

تنگ وقتایی که تو دلم دبیرارو می شورم و رو بند پهن می کنم

تنگ جزوه نویسی هایی که وسطاش ول می کنم

تنگ شوخی های بچه ها

تنگ قهرهای مثلا بزرگونه

تنگ گوشی آوردنای مخفیانه بچه ها و چک کردن گالریشون 

خلاصه که بعدش همه اینا عجیب دلم می خواد مدرسه هنوزم باشه 

اینکه سی و خورده آدم پرت و پلا میشیم اینور و اونور و دیگه خبری از هم نمی گیریم یکم دلگیرم میکنه 

درسته تو دانشگاهم میشه دوست پیدا کرد اما دبیرستان یه جو دیگه داره

آدمی نیستم که وابسته آدما بشم فقط دلم براشون تنگ میشه 

این روزا می گذره...

عین برق و به سرعت باد

ازین روزا لذت می برم و سعی میکنم نزارم تو این هشت ماه آخر چیز بدی از بچه ها تو خاطرم بمونه هرچند که من خبری ندارم تو این هشت ماه قراره چی بگذره

یازدهمم داره تموم میشه...

به همین راحتی که نه ولی وقتی فک میکنم زود گذشت

مثه لحظه آخر فوتباله

کافیه یه گل دیگه بزنم تا خرداد ۴۰۳ برام یه خرداد قشنگ بشه

فقط یک گل دیگه دارم تا خودمو ثابت کنم

نه به آدما

به خودم

به خودم

و همین...

 

شاگرد خیاط
Last Comments :
Made By Farhan TempNO.7