ساعت ۷ رسیدم مرده توپیده به روم چرا دیر کردی هی میگم نمیدونستم میگه گفتن من راه ندم! یه استرسی بهم وارد شد که نگو! آخرشم گف بیا برو کسی نبینتت حالا ازون رد شدم این الناز و فاطمه میگن چرا دیر کردی کی راه افتادی ولم کنننننننیییینننننننننن شانس من همکار مامانم مراقب بود. شناختمش ولی به روی خودم نیاوردم. نشستیم موقع امضا دیدم همکاره امضا میگیره به من رسید گف نرگس ...؟ - بله دختر خانوم...؟ -بله انگار میدونست فقط می خواست مطمئن بشه اصلا نفهمیدم چطور امضا کردم. من نمیخواستم بشناستم! نوشتم، دادم به دبیر اومدم بیرون. مدرسه اشون قشنگ بود. از مدرسه خودم لااقل بهتر بود!
۱Copy Link۱ Last Comments :۱ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
گلی .....
۵ خرداد ۰۳، ۱۹:۱۸
موفق باشی نرگس بانو
Narges Banoo
۱۸ خرداد ۰۳، ۰۲:۴۸
ان شاءالله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.